جدول جو
جدول جو

معنی گل افرا - جستجوی لغت در جدول جو

گل افرا
روستایی در فاصله ی نه کیلومتری جنوب شرقی شهر بندرگز که نام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل آرا
تصویر گل آرا
(دخترانه)
آراینده گل، زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه های شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل افروز
تصویر گل افروز
(دخترانه)
فروزنده گل، مرکب از گل + افروز (افروزنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل افشان
تصویر گل افشان
افشانندۀ گل، گل پاشیدن، گل افشاندن، در پزشکی بیماری سرخک یا مخملک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل پیرا
تصویر گل پیرا
کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است، باغبان، گل کار
فرهنگ فارسی عمید
(گُ فِ)
دهی است از دهستان علمدار گرگر بخش جلفای شهرستان مرند واقع در 58هزارگزی شمال باختری مرندو 6هزارگزی راه شوسۀ جلفا و خوی. هوای آن معتدل و دارای 345 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ای-ران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُاَ)
دهی است از دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 8هزارگزی شمال خاوری شاهی. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی. هوای آن معتدل ومرطوب و دارای 700 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه درکا و محصول آن برنج، نیشکر، ابریشم، غلات، کنف و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شمد ابریشم، چادرشب و کرباس بافی است. راه مالرو دارد و از گله داران دهستان راستوبی سیان حدود این آبادی می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ اَ)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) :
چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه
گل ابر زیباست بر دور ماه.
ملاطغرا (از آنندراج).
در شفق هر گل ابر آینه خورشید است
روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم
گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم.
حکیم صاحب (از آنندراج).
تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما
مجلس ما را گل ابری گلستان میکند.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
مرکّب از: گل + پیرا، پیراینده، پیرایش دهنده گل. آنکه گل را بپیراید. رجوع به پیراستن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ اَرَ)
آفتاب پرست:
گل ازرق که آن حساب کنند
قرصه از قرص آفتاب کنند
هر سویی کآفتاب سر دارد
گل ازرق بدو نظر دارد
لاجرم هر گلی که ازرق هست
خواندش هندو آفتاب پرست.
نظامی (هفت پیکر ص 267).
رجوع به گل آفتاب پرست شود
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ)
از لوازم زین از نقره و طلا و غیره در افسار اسب که بصورت گل باشد و بر کلۀ اسب بندند. (آنندراج) :
به او چرخ در قهری پای بست
گل افسارش از هالۀ مه به دست.
ملاطغرا (در وصف دلدل از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ اُ)
نام خاکی است به رنگ زرد و سرخ. گل مختوم نام قسمی از آن است. رجوع به اخرا شود
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ)
در تداول مردم خراسان، مخملک یا سرخک یا آبله مرغان را گویند
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ سَ)
افشانندۀ گل. گل ریزنده. گل بسیار پراکنده کننده. پراکنده کننده گل و شکوفه:
چنان بد که در پارس یک روز تخت
نهادند زیر گل افشان درخت.
فردوسی.
پرستنده را گفت قیصر که تخت
بیارای زیر گل افشان درخت.
فردوسی.
بفرمان ببردند پیروزه تخت
نهادند زیر گل افشان درخت.
فردوسی.
سر حوض شاهی و سرو سهی
درخت گل افشان و بید و بهی.
فردوسی.
، نوعی از آتشبازی است. (آنندراج) :
سه گونه آتش در سه جای رخشان
به خانه در گل افشان بود از ایشان.
(ویس و رامین).
در آن بزم آراسته چون بهشت
گل افشان تر از ماه اردیبهشت.
نظامی.
هر کجا ریگ بود رنگ گرفت
هر کجا گلخنی گل افشان شد.
؟ (ترجمه محاسن اصفهان ص 100).
رجوع به گلفشان و گل افشان کردن و گل افشان گشتن و گل افشانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل ازرق
تصویر گل ازرق
گل آفتاب پرست از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
لوازم زین از نقره و طلا و غیره در افسار اسب که بصورت گل باشد و بر کله اسب بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل افشان
تصویر گل افشان
گل ریزنده، پراکنده کننده گل و شکوفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل افعی
تصویر گل افعی
گل خیون از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل حمرا
تصویر گل حمرا
گل سرخ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل ابر
تصویر گل ابر
قطعه ابر، تکه ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل شفا
تصویر گل شفا
گل کربلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل افشان
تصویر گل افشان
((گُ اَ))
افشاننده گل، گل ریز، گل افشاندن خاصه در ایام جشن (مانند نوروز)، نوعی آتشبازی، مخملک، سرخک و آبله مرغان
فرهنگ فارسی معین
نهایت گرمی آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در فاصله ی نه کیلومتری جنوب شرقی بندرگز گل افرا، از مراتع واقع در مایان شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
انار می خوش، ملس، انار سرخ رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بیشه سر قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه و گل آفتاب گردان که از دانه ی آن جهت روغن کشی نیز استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در فاصله شش کیلومتری جنوب شرقی بندرگز
فرهنگ گویش مازندرانی